ای اتصال نوری ما تا خدا حسین
بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین
روشن تر از درخشش خورشید مشرقین
در جان ماست نور جمال شما حسین
ایام عزاداری سیدالشهدا تسلیت باد


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 آبان 1393برچسب:, | 13:56 | نویسنده : غزل |
matalebeziba.ir 
 
 
اینکه چقدر از آن روز ها گذشته . . . 

یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم


یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم


 مهم نیست...


باران که ببارد هر وقتی که میخواهد باشد ،


دل هامان هـوای هم را می کند . . .

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 آبان 1393برچسب:, | 12:25 | نویسنده : غزل |

matalebeziba

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
بعضی وقت ها سکوت میکنی

چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی


بعضی وقت ها سکوت میکنی


چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری


گاهی سکوت یه اعتراضه


گاهی هم انتظار...

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, | 12:12 | نویسنده : غزل |
matalebeziba.ir

مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن

نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست

بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1393برچسب:, | 12:48 | نویسنده : غزل |

  http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/mokhatab.matalebeziba.ir.jpg

نامم، پای هیچ کتابی نیست !
و این یعنی
مخاطبِ خاصِ تمام نوشته های من تویی ...
حتی بر روی تمامی نوشته هایم برچسب کپی آزاد نگاشته ام
تا شاید اگر روزی ،
نگاهت به عاشقانه هایم افتاد
با خود بگویی چه زیبا آنکس که اینگونه معشوق پرستی می کند !
بی آنکه خود با خبر باشی
من،
شعرهایم را از نگاه تو میدزدم


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 مهر 1393برچسب:, | 12:47 | نویسنده : غزل |

http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/mataleb1/alonem.matalebeziba.ir.jpg

حتی تنهایی هم، شرمش گرفته

بیاید و کنار دلتنگی هایم بنشیند

می داند این دلِ بی رَمَق

پُر شده از بی مهری ها ...

می ترسد تاب نیاورم و بِبُرّم از زندگی

و

هر شب سر به زیرتر و آرامتر می آید


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:, | 12:45 | نویسنده : غزل |

از خیلی هامون مرد تره...

امروز تو اتوبوس زن جوون و خوشگلی و دیدم که داشت لباس زیر می فروخت.

یکی از خانمهای مسافر با بی احترامی اون و هل داد و بلند داد زد که :

زنیکه حالا تو این جا تنگی اومدی تو گوش ما داد می زنی لباس زیر 2 تومن ...

زنِ جوون جواب نداد ....

اما مسافر ول کن نبود!...

یهو انگار که بغضش بترکه و از این حرفا خسته شده باشه گفت:چیه؟

دارم نونمو از راهِ حلال درمیارم؟

خوبه برم تو خیابون و شوهر تو و بقیه رو از راه به در کنم تا خرجم درآد...

یه سکوتِ سنگین تو اتوبوس...

بعد زن پیاده شد


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, | 23:53 | نویسنده : غزل |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 18:49 | نویسنده : غزل |

خدا رو شکر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم . اين يعني من هنوز زنده ام .

خدا روشکر که گاهی بیمار می شوم. این یعنی بیاد میاورم که اغلب اوقات سالم هستم.

خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند . اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم .

خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم . اين يعني من توانائي شنيدن دارم .

خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم . اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم .

خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند .اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم .

خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم . اين يعني توان سخت كار كردن را دارم .

خدای مهربان شكرت که...


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 مهر 1393برچسب:, | 17:45 | نویسنده : غزل |

نه تلخ میشوی،نه تکرار

نه فراموش میشوی،نه انکار

درست مثل اولین دیدار....


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, | 17:38 | نویسنده : غزل |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.